سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 24726
  • بازدید امروز: 4
  • بازدید دیروز: 0
  • تعداد کل پست ها: 52
درباره
مرتضی رفیعی[13]

قطره ای در مقابل دریا

جستجو
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ

تدبیر در قرآن
آیه قرآن
کاربردی
دعای فرج

ذکر روزهای هفته


تاریخچه وهابیت

وهابیت

مقدمه

بیش از سیصد سال است که جامعه بزرگ اسلامی از پدیده ای به نام وهابیت رنج می برد که پیامدهای جبران ناپذیر و زیان بار این گروه سالهاست که جهان اسلام را مورد تهدید قرار داده است. اندیشه های مخرب و بدعت گذار وهابی براساس اعتقادات موجود در فقه حنبلی در قرن چهارم پایه گذاری شد که با حلول تعاریف سلفی در قرن هشتم احیا گردید و در قرن دوازدهم سازمان یافت و در قرن چهاردهم هجری  این مکتب به عنوان کالای سیاسی ازنقطه ای به نقطه دیگر صادر می گردید.. تاریخچه و جریان شناسی این گروه نشان از توطئه هایی دارد که دولتهای استعمارگر بر علیه مسلمین طراحی کرده اند تا با ایجاد انشقاق و تفرقه بین امت اسلامی و تزریق ادبیات زور و بدون پشتوانه عقلی در اعتقادات اسلامی، راه را برای حاکمیت خویش بر جهان اسلام باز نموده و تئوری تفرقه بیانداز و حکومت کن را در جهان اسلام عملی کنند.


محققان تاریخ وهابیت ثابت کرده اند که این فرقه در اصل به دستور مستقیم وزارت بریتانیا ایجاد شد، به عنوان مثال کتابهایی چون "پایه های استعمار" از خیری حماد و "تاریخ نجد" از سنت جان ویلبی یا و "خاطرات حاییم وایزمن" اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی و نیز "خاطرات مستر همفر" و ...، پرده از این راز برداشته و نقش جاسوسان وزارت مستعمرات انگلیس را در شکل گیری و تثبیت این فرقه ،حکایت می کند.    در این سلسله گفتارها برآنیم تا با نگاهی تاریخی و اعتقادی از نحوه شکل گیری ،فعالیتها ، ریشه های اعتقادی،و جنایات وهابیت پرده برداری کنیم و با طرح و تفصیل شبهه افکنی های وهابیت علیه فرقه های اسلامی به خصوص مکتب تشیع پوچ بودن تفکرات  آنها رابه اثبات برسانیم.

با شناختی که همفراز محمد ابن عبدالوهاب بدست آورده بود ،از وی به عنوان ابزاری برای توطئه چینی علیه اسلام بهره جست و در مدت تماس و همنشینی با عبد الوهاب عقاید واندیشه های دینی او را تشکیک نمود و تفکری خودساخته را به وی القاء نمود

توطئه چینی استعمار

در سال 1710 میلادی ‌ وزارت‌ مستعمرات‌ انگلستان‌ 10 تن‌ از جاسوسان‌ حرفه‌ای‌ خود رابه‌ مصر، عراق، ایران‌، عربستان‌ و ترکیه‌ فرستاد. تا معلومات‌ کافی‌ به‌ منظور تقویت‌ راه‌هایی‌ برای‌ ایجاد تفرقه‌ میان‌ مسلمین‌ و گسترش‌ تسلط‌ بر کشورهای‌ اسلامی‌ جمع‌آوری‌ کنند. در این‌ میان‌ مستر همفر به‌ آستانه‌ (ترکیة‌ امروزی‌ و دولت‌ عثمانی‌ آن‌ زمان‌) فرستاده‌ شد و در آنجا خود را محمد نامید و با عالمی‌ مسن‌ از اهل‌ تسنن‌ و حنفی‌ مذهب‌ آشنا شد و پیش‌ او درس‌ می‌خواند و از این‌ طریق‌ در طی‌ دو سال‌ مأموریتش‌ در آستانه‌ یادگرفتن‌ زبانهای‌ ترکی‌ و عربی‌ و فراگرفتن‌ قرآن‌ و تعلیمات‌ شریعت‌ اسلام‌ پیشرفت‌ بسیاری‌ کرد و بعد از این‌ مأموریت‌ به‌ لندن‌ بازگشت‌ و پس‌ از گذشت‌ 6ماه‌ آموزش‌ و دوره‌های‌ مختلف‌ و مطلع‌ شدن‌ از اسرار و نقاط‌ ضعف‌ و قوت‌ اسلام‌ و مسلمین‌ این‌ بار به‌ بصره‌ در عراق فرستاده‌ شد.

استعمار

وی  در آنجا ابتدا وارد یک‌ مسجد شد ولی‌ بدلیل‌ شک‌ و سوءظن‌ نسبت‌ به‌ او از آنجا خارج‌ و وارد کاروانسرایی‌ شد که‌ از آنجا نیز به‌ دلیل‌ مجرد بودن‌ رانده‌ شد و سپس‌ وارد کارگاه‌ نجاری‌ شخصی شیعه‌ به‌ نام‌ عبدالرضا شد و در آن‌ زمان‌ بود که‌ با محمد بن‌ عبدالوهاب‌ مواجه‌ شد و تمام‌ همت‌ خود را صرف‌ تعلیم‌ و تربیت‌ او کرد، تا در سال‌ 1143 هجری نقشه ی او به وسیله آن‌  شاگرد دست‌آموز به‌ مرحلة‌ عمل‌ رسیده‌ و مذهب‌ استعماری‌ وهابیت‌ (مانند قادیانیه‌ و امثال‌ او) اعلام‌ و شروع‌ به‌ کار کرد.

وی در خاطرات خویش آشنایی خود را با محمد ابن عبدالوهاب اینگونه بیان می کند:

«در کارگاه‌ نجاری‌ عبدالرضا با جوانی‌ آشنا شدم‌ که‌ به‌ این‌ دکان‌ تردد داشت‌ و هر سه‌ زبان‌ ترکی‌، فارسی‌ و عربی‌ را می‌دانست‌، و در لباس‌ طلاب‌ علوم‌ دینی‌ بود، و بنام‌ (محمد بن‌ عبدالوهاب‌) نامیده‌ می‌شد، این‌ شخص‌ جوانی‌ سخت‌ مغرور و متکبر و عصبی‌ مزاج‌ بود، و نسبت‌ به‌ حکومت‌ عثمانی‌ سخت‌ بدبین‌ بود، اما نسبت‌ به‌ حکومت‌ فارس‌ بی‌تفاوت‌ بود، و علت‌ دوستیش‌ با صاحب‌ نجاری‌ (عبدالرضا) این‌ بود که‌ هر دو با خلیفه‌ عثمانی‌ دشمن‌ بودند.»1

وزارت‌ مستعمرات‌ نقشه دقیقی‌ برای‌ شیخ‌ تهیه‌ نموده‌ است‌ که‌ آن‌ را باید اجرا کند، و این‌ نقشه‌ عبارتست‌ از: تکفیر تمام‌ مسلمانان‌ و مباح‌ بودن‌ قتل‌ آنان‌، و غارت‌ کردن‌ اموالشان‌، و هتک‌ آبروی‌ آنان‌، و فروختن‌ آنان‌ در بازار برده‌ فروشان‌، و جواز برده‌ ساختن‌ مردانشان‌ و کنیز گرفتن‌ زنانشان

همفر شخصیت محمد ابن عبدالوهاب را ، در بدو آشناییش با وی اینگونه توصیف می کند: 

«... این‌ جوان‌ مغرور (محمد بن‌ عبدالوهاب‌) در فهم‌ قرآن‌ و سنت‌ از درک‌ خودش‌ پیروی‌ می‌کرد، و آراء و نظریات‌ بزرگان‌ مذاهب‌ را طرد می‌کرد، نه‌ تنها بزرگان‌ زمانش‌ و بزرگان‌ مذاهب‌ اربعه‌ بلکه‌ حتی‌ درباره‌ ابی‌ بکر و عمر نیز ـ در صورتیکه‌ از کتاب‌ و سنت‌ چیزی‌ خلاف‌ نظریات‌ آنان‌ می‌یافت‌ ـ آراء آنان‌ را هم‌ به‌ دیوار می‌زد.» 2

در بخش دیگری از خاطرات خویش می نویسد:

«من‌ گمشده‌ خودم‌ را در محمد بن‌ عبدالوهاب‌ یافته‌ بودم‌، زیرا آزادگی‌ و غرور و منش‌ و تنفری‌ که‌ از علمای‌ عصر خود داشت‌ و استقلال‌ نظرش‌ که‌ حتی‌ به خلفای‌ چهارگانه‌ نیز اهمیتی‌ نمی‌داد، و تنها به‌ فهم‌ خودش‌ در قرآن‌ و سنت‌ اتکاء می‌کرد... سخت‌ نسبت‌ به‌ ابوحنیفه‌ می‌تاخت‌، و درباره‌ خودش‌ می‌گفت‌: من‌ از ابوحنیفه‌ خیلی‌ بیشتر می‌فهمم و مدعی بود که: نصف‌ کتاب‌ بخاری‌ باطل‌ است‌«3

محمد بن عبدالوهاب

با شناختی که همفراز محمد ابن عبدالوهاب بدست آورده بود ،از وی  به عنوان ابزاری برای توطئه چینی علیه اسلام بهره جست و در مدت تماس و همنشینی با عبد الوهاب عقاید واندیشه های دینی او را تشکیک نمود و تفکری خودساخته را به  وی القاء نمود.

همفر ماجرای چگونگی شستشوی مغزی محمد ابن عبدالوهاب را اینگونه شرح می دهد:

«من‌ میان‌ خودم‌ و (محمد) محکمترین‌ ارتباط‌ ها را برقرار ساختم‌، و مرتب‌ در او می‌دمیدم‌، و می‌گفتم‌ او خیلی‌ بیشتر از (علی ‌ و عمر) می‌فهمد، و می‌گفتم‌: اگر در زمان‌ رسو ل‌ خدا بودی‌ حتما تو را برای‌ خودش‌ به جانشینی‌ انتخاب‌ می‌کرد، و مرتب‌ به‌ او می‌گفتم‌: من‌ امید بسیاری‌ دارم‌ که‌ روزی‌ اسلام‌ به‌ دست‌ تو تجدید شود، زیرا تو تنها نجات‌ دهنده‌ای‌ هستی‌ که‌ امید است‌ به‌ وسیله تو اسلام‌ از این‌ سقوط‌ نجات‌ یابد... با محمد قرار گذاشتم‌ که‌ در تفسیر قرآن‌ طبق‌ افکار خودمان‌ بحث‌ کنیم‌، و کاری‌ به‌ افکار مذاهب‌ و بزرگان‌ اسلام‌ نداشته‌ باشیم‌، و بدین‌ منوال‌ با همدیگر قرآن‌ را می‌خواندیم‌ و در قسمت‌هائی‌ از آن‌ بحث‌ می‌کردیم‌ ـ و منظور من‌ از این‌ سبک‌ بحث‌ این‌ بود که‌ محمد را به دام‌ اندازم‌ ـ و محمد هم‌ مرتب‌ برای‌ آنکه‌ روشنفکری‌ و آزاد فکری‌ خودش‌ را ثابت‌ کند بیشتر نظریاتی‌ که‌ من‌ می‌دادم‌ می‌پذیرفت‌«4

همفر پس از مراجعت به انگلستان و دیدار دبیر کل وزارت مستعمرات ، ماموریت یافت تا  به وسیله محمد ابن عبدالوهاب مرحله جدیدی از نقشه خویش را آغاز کند چنانکه  ماجرای ماموریتش را اینگونه شرح می دهد:

آنچه که موسوم به فرقه وهابیت است نه تنها ریشه های اصیل دینی ندارد ،بلکه به عنوان یک مکتب انحرافی ساخته و پرداخته استعمار است و به عنوان ملعبه ای برای اهداف شومی که قلب امت اسلامی را نشانه رفته طراحی گردیده است

«دبیر کل‌ گفت‌: وزارت‌ مستعمرات‌ نقشه دقیقی‌ برای‌ شیخ‌ تهیه‌ نموده‌ است‌ که‌ آن‌ را باید اجرا کند، و این‌ نقشه‌ عبارتست‌ از:

1ـ تکفیر تمام‌ مسلمانان‌ و مباح‌ بودن‌ قتل‌ آنان‌، و غارت‌ کردن‌ اموالشان‌، و هتک‌ آبروی‌ آنان‌، و فروختن‌ آنان‌ در بازار برده‌ فروشان‌، و جواز برده‌ ساختن‌ مردانشان‌ و کنیز گرفتن‌ زنانشان‌.

2ـ نابود ساختن‌ کعبه‌ به‌ نام‌ اینکه‌ جزء آثار بت‌ پرستی‌ است‌ ـ اگر بتواند ـ و مانع‌ شدن‌ مردم‌ از حج‌، و تحریک‌ عشایر و قبایل‌ به‌ غارت‌ قافله‌های‌ حجاج‌ و کشتن‌ آنان‌.

3ـ کوشش‌ به‌ منظور ایجاد روح‌ نافرمانی‌ نسبت‌ به‌ خلیفة‌ عثمانی‌ و تحریک‌ مردم‌ برای‌ جنگیدن‌ با او و تجهیز لشکرهائی‌ برای‌ این‌ منظور، و نیز لازم‌ است‌ با شریف‌های‌ حجاز با تمام‌ وسائل‌ ممکنه‌ مبارزه‌ شود، و از نفوذ آنان‌ کاسته‌ گردد.

4ـ ویران‌ ساختن‌ قبه‌ها و ضریحها و اماکن‌ مقدسه‌ مسلمانان در مکه‌ و مدینه‌ و دیگر بلاد اسلامی‌ که‌ برایش‌ امکان‌ داشته‌ باشد، به‌ نام‌ اینکه‌ اینها بت‌پرستی‌ و شرک‌ و نوعی‌ اهانت‌ به‌ شخصیت‌ پیامبر و خلفای‌ او و رجال‌ اسلام‌ است‌.

5 ـ ایجاد هرج‌ و مرج‌ و آشوب‌ در بلاد به‌ هر اندازه‌ که‌ بتواند.

6ـ انتشار قرآنی‌ دست کاری شده ،که‌ ‌ احادیثی‌ که‌ ناظر به تحریف‌ قرآن‌ است‌ در آن‌ عملی‌ شده‌ باشد»5


از اینرو همفر پس از بازگشت از انگلستان به سوی بصره روانه شد و پس از آن در جستجوی محمد ابن عبدالوهاب عازم نجد گردید. وی با هماهنگی وزارت مستعمرات بریتانیا دور جدیدی از رایزنیهای خویش را برای قیام علیه حکومت عثمانی شروع کردو در نهایت باهمکاری محمد ابن سعود حاکم درعیه و محمد ابن عبد الوهاب مکتب وهابیت را به عنوان یک مکتب ابداعی به جوامع اسلامی تحمیل نمودند.

چکیده

آنچه که موسوم به فرقه وهابیت است نه تنها ریشه های اصیل دینی ندارد ،بلکه به عنوان یک مکتب انحرافی ساخته و پرداخته استعمار است و به عنوان ملعبه ای برای اهداف شومی  که قلب امت اسلامی را نشانه رفته طراحی گردیده است .

پی نوشتها:

1-مزدوران انگلیس- خاطرات همفر جاسوس انگلیس ص32

2-همان ص36

3-همان ص37

4- همان ص39

5- همان ص92






تأخیر و ترک حجّ

2 / 1هشدار نسبت به ترک حج
1 ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : هیچ بنده اى نیست که حج را به خاطر کارى از کارهاى دنیا ترک کند ، مگر آن که حاجیانِ سر تراشیده را خواهد دید (که از حج برگشته اند) پیش از آن که کارش را انجام داده باشد .
2 ـ امام باقر علیه السّلام : در وصیت امیر مؤمنان علیه السّلام چنین بود : «حجِ خانه پروردگارتان را ترک نکنید ، که هلاک خواهید شد» .
3 ـ امام صادق علیه السّلام : در ترک حج ، هیچ خیرى نیست .
4 ـ سماعه : امام صادق علیه السّلام به من فرمود : «چرا امسال به حج نمى روى ؟» گفتم : میان من و قومى ، داد و ستد و کارهایى بوده و امیدوارم که در آن، خیرى باشد . حضرت فرمود : نه به خدا قسم! خداوند در آن براى تو خیرى قرار نمى دهد .
سپس فرمود : هیج بنده اى از زیارت این خانه محروم نمى شود ، مگر به خاطر گناهى . و آنچه خداوند مى بخشاید ، بیشتر است .
2 / 2صفت تارک حج[1]
الف ـ کافر است
قـرآن
«براى خداست ، به عهده مردم حجِ خانه خدا ، هرکس بتواند راهى بدان بیابد . و هرکه کفر ورزد ، همانا خداوند از جهانیان بى نیاز است» .
حدیـث
5 ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله
ـ در وصیتش به على علیه السّلام ـ : یا على! از این امّت ، ده گروه به خداوند کافر شده اند... (یکى هم) کسانى که توانگرند و بى آن که به حج بروند، از دنیا مى روند.
6 ـ از وصیت هاى پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله به على علیه السّلام این بود : یا على! ترک کننده حج ، در حال استطاعت ، کافر است . خداى متعال مى فرماید : «براى خداست بر عهده مردم حج خانه خدا ، براى کسى که راهى به آن داشته باشد (و بتواند) و هر کس کفر ورزد ، خداوند از جهانیان بى نیاز است» .
یا على! هرکس حج را آن قدر تأخیر بیندازد تا مرگش فرا رسد ، خداوند در روز قیامت ، او را یهودى یا نصرانى بر مى انگیزد .
7 ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : هر کس ره توشه و مرکبى داشته باشد که او را به خانه خدا برساند، ولى حج نرود، فرقى نیست که یهودى یا نصرانى بمیرد (مسلمان نمى میرد) . این بدان جهت است که خداوند در قرآن مى فرماید : «براى خدا بر عهده مردم است که هرکس مى تواند ، به زیارت خانه او برود» .
8 ـ کسى که حاجتى آشکار، یا حاکمى ستمگر، یا بیمارى بازدارنده اى او را از حج بازندارد ، ولى بى آن که حج انجام دهد از دنیا برود، مى خواهد یهودى بمیرد ومى خواهد نصرانى بمیرد.
9 ـ اى مردم ! خداوند حج را بر کسى که قدرت و راهى بر آن داشته باشد، واجب ساخت. هر کس انجام ندهد، به هر حالى که مى خواهد بمیرد، یهودى، مسیحى یا مجوس، مگر آن که بیماریى داشته باشد که او را نگذارد، یا حاکم ستمگرى مانع شود. آگاه باشد که او رادر شفاعت من بهره اى نیست و بر حوض من وارد نمى شود . هشدار! آیا رساندم؟
ب ـ ترک کننده دستور اسلام است
10 ـ امام صادق علیه السّلام :
هرکس توان حج رفتن داشته باشد ، ولى نرود ، بى آن که کارى داشته باشد که عذر او به حساب آید ، یقیناً دستورى از دستورهاى اسلام را ترک کرده است .
11 ـ از امام صادق علیه السّلام درباره مردى پرسیدند که حج رفتن را به تأخیر مى اندازد و جز تجارتى که او را مشغول ساخته ، یا قرضى که دارد ، چیزى مانع رفتن او نیست . حضرت فرمود : بهانه اش را نمى پذیرم . سزاوار نیست که حج را تأخیر بیندازد (و امروز وفردا کند). پس اگر بمیرد، قطعاً یکى از دستورهاى اسلام را ترک کرده است.
12 ـ امام کاظم علیه السّلام در تفسیر آیه «هل ننبّئکم بالأخسرین أعمالاً؛ (آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین افراد کیست؟)» فرمود : آنان کسانى اند که حج واجب را به تأخیر مى اندازند و امروز و فردا مى کنند (تا از دست برود) .
ج ـ هنگام مرگ ، خواستار بازگشت به زندگى است
13 ـ از امام صادق علیه السّلام
درباره آیه «فأصّدّق وأکن من الصالحین»[2] پرسیدند . حضرت فرمود : «أصّدّق» یعنى صدقه دهم . و «از صالحان باشم» ، یعنى حج به جا آورم .
14 ـ ابن عبّاس : کسى که ثروتى دارد که او را به زیارت خانه خدا مى رساند ، یا زکات را بر او واجب مى کند، ولى اقدام نکند، هنگام مرگ (از کسانى خواهد بود که) درخواست مى کند دوباره بر گردد (تا جبران کند) . مردى گفت اى ابن عبّاس، از خدا بترس . تنها کفار خواستار بازگشت مى شوند . گفت: در این باب بر شما از قرآن مى خوانم: «اى کسانى که ایمان آورده اید، اموال و اولادتان شما را از یاد خدا باز ندارد . و از آنچه خدا به شما روزى کرده است ، پیش از آن که مرگ به سراغ یکى تان آید، انفاق کنید» . تا آن جا که مى فرماید: «و خداوند بدان چه مى کنید، آگاه است».
د ـ روز قیامت نابینا برانگیخته مى شود
15 ـ ابوبصیر:
از امام صادق علیه السّلام درباره آیه «من کان فى هذه أعمى فهو فى الآخرة أعمى وأضلّ سبیلاً؛ هرکه در این دنیا کوردل باشد ، در آخرت هم کوردل و گمراهتر خواهد بود» پرسیدم . حضرت فرمود : مقصود ، کسى است که حج واجب خود را با امروز و فردا کردن به تأخیر مى اندازد ، تا این که مرگش فرا مى رسد .
16 ـ ابوبصیر: شنیدم امام صادق علیه السّلام مى فرمود: کسى که بمیرد ، در حالى که تندرست و توانگر باشد و به حج نرفته باشد، او از کسانى است که خداوند درباره آنان فرموده است: «در روز قیامت ، او را نابینا برمى انگیزیم» . راوى پرسید : سبحان الله! نابینا؟ حضرت فرمود : آرى ، خداوند او را از راه حق نابیناکرده است . (و در حدیثى دیگر «راه خیر» آمده است).
17 ـ امام صادق علیه السّلام : آیه «ومن کان فی هذه أعمى فهو فی الآخرة أعمى وأضلّ سبیلاً» ؛ هرکه در این دنیا کور دل باشد ، در آخرت هم کور دل و گمراهتر خواهد بود» درباره کسانى نازل شده که حج را آن قدر تأخیر مى اندازند تا حج ناکرده بمیرند . پس او نابیناست ، که از انجام فریضه اى از واجباتِ الهى کور شده است .
2 / 3هشدار نسبت به تعطیل کردن خانه خدا
18 ـ پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : اگر یک سال ، همه مردم ، حج رفتن را ترک کنند ، به آنان مهلت داده نخواهد شد (کیفر مى شوند) .
19 ـ هرگاه امّتم ، قصد آمدن به زیارت خانه خدا را ترک کنند ، به آنان مهلت داده نخواهد شد .
20 ـ امام على علیه السّلام : خدا را ، خدا را ، درباره خانه پروردگارتان! تا هستید، مبادا که از شما خالى باشد ، که اگر زیارتِ خانه خدا ترک شود ، مهلت داده نخواهید شد .
21 ـ سدیر : در حضور امام باقر علیه السّلام خانه خدا را یاد کردم . حضرت فرمود : اگر یک سال آن را ترک کنند، مهلت داده نخواهند شد. (در حدیث دیگر است: عذاب بر آنان فرود خواهد آمد.)
22 ـ حسین احمسى از امام صادق علیه السّلام چنین روایت کرده است: اگر مردم حج را ترک کنند، در نزول عذاب مهلتى به آنان داده نمى شود ـ یا که فرمود ـ : عذاب بر آنان فرود مى آید.
23 ـ امام صادق علیه السّلام : خداوند، به سبب شیعیانى از ما که حج مى گزارند، عذاب را از آنان که حج نمى کنند دفع مى کند. اگر همه بر ترک حج همدستى کنند، همه هلاک مى شوند.
24 ـ امام صادق علیه السّلام : اگر مردم ، حج را ترک کنند ، بر رهبر واجب است که مردم را ـ چه بخواهند و چه نخواهند ـ به حج وادار کند ، چرا که این خانه ، براى حج قرار داده شده است .
25 ـ اگر مردم ، حجِ خانه خدا را ترک کنند ، وظیفه زمامدار است که آنان را به حج و اقامت نزد خانه خدا وادار کند... واگر پول نداشته باشند، از بیت المال مسلمانان خرج آنان را بپردازد.

پانوشت ها

(1) منظور حَجة الإسلام است که بر شخص مستطیع واجب مى باشد .
(2) ترجمه کامل در تفسیر نمونه چنین آمده است : از آنچه به شما روزى داده ایم انفاق کنید ، پیش ازآن که مرگ یکى از شما فرا رسد، وبگوید پروردگارا! چرا مرا مدّت کمى به تأخیر نینداختى، تا صدقه دهم واز صالحان باشم!






صفا و مروه اهمیت زیادی در نزد مسلمانان دارند . قرآن آثار بزرگ و خاطره های تاریخی آنها را ، جاودانی کرده است .
دین مبین اسلام سعی بین صفا و مروه را جزو مناسک حج دانسته و تجسم شکرانه نعمت الهی را هنگام پیدا شدن چاه زمزم توسط حضرت هاجر سلام الله علیها ، پس از هفت بار سعی و تلاش محقق کرده است .
هنگامیکه مشک آب هاجر تهی میشود و می بیند یگانه جگرگوشه اش – اسماعیل – از عطش به خود می تابد ، به طرف کوه صفا که در نزدیکی اش بود حرکت کرد . در دامنه کوه کسی را ندید . قدری مکث کرد سپس  بطرف کوه مروه رفت . بطرف درُه نگاه کرد . بازهم کسی رامشاهده نکرد و این عمل را هفت مرتبه انجام داد . در آخرین مرتبه صدایی را شنید و آن صدا همان نوای زمزم بود . مسافت بین دو کوه صفا و مروه 394.5 متر است و حجاج و عمره گزاران در سعی بین صفا و مروه جمعا" 2761.5 متر را باید طی کنند .

پس از خروج حضرت آدم و حوا از بهشت، حضرت آدم بر روی کوه صفا و حوا بر روی کوه مروه فرود آمدند. اولین کوه به این دلیل که آدم "صفی الله" (برگزیده خدا) است "صفا" و دیگری را به این دلیل که حوا "مرآة" (زن) بوده مروه نام گرفت.

صفا و مروه از نشانه‌هاى دین خدا و سعى میان آن دو، یکى از ارکان حج بیت‌الله‌الحرام است.






همیشه یکی از مسائلی که توجه انسان را به خودش جلب می کند، وجه تسمیه یک شخص، مکان یا غیره است، پس جالب است بدانیم چرا به سرزمین امن الهی، مکه گفته اند؟
 

 
بررسی وجه تسمیه اماکن عبادی و زیارتی به نامهای مرسوم و مشهور، خیلی از اوقات جوانب و لایه‌های جالبی از مباحث را برای انسان باز می‌کند؛ مثلا اینکه چرا به مکه گفته اند مکه؟ دلیلش چیست؟ یک بحث تاریخی؟ یا نه، نامی الهی؟ یا به اقتضای وقایعی این نام را نهادن؟ قاعدتا پرداختن به این مسئله بدون تمسک به روایات میسور نخواهد بود.

در این باره روایتی از امام رضا(ع) نقل شده است که با اشاره به آیه «وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِیَة…؛ نماز خواندنشان نزد خانه جز صفیر و کف زدن نیست‏.» مکه، مکه نامیده شد؛ چراکه مردم در آن سوت می‌زدند و به کسی که عزم مکه می‌نمود می‌گفتند سوت بکشید. پس مکاء، سوت زدن است و تصدیه، کف زدن. (علل الشرایع / باب 136 / حدیث1)

 

در کتاب لغت، «مکاء» به بانگ و فریاد معنا شده است، در واقع همان بالا بردن صدا و هیاهو کردن است. (فرهنگ جامع)

از طرفی در قرآن کریم مکه به نام دیگری نیز مشهور است، آنجا که می‌فرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمین‏؛ اولین خانه عبادتى که براى مردم بنا نهاده شد، آن خانه‌‏اى است که در مکه واقع است، خانه‌‏اى پر برکت که مایه هدایت همه عالمیان است.» (آل عمران/ 96) پس مکه را بکه نیز نامیده است و درباره این نام گذاری نیز روایاتی وارد شده است که برای نمونه، نقل است از امام صادق علیه السلام که مکه، بکه نامیده شد؛ چرا که مردم در آن گریه و زاری می‌کنند. (علل الشرایع / باب 137 / حدیث 1)

 

در مقایسه بین دو لفظ «مکاء و بکاء» در می‌یابیم که بحث صدای بلند در هر دو لغت با توجه به نوع فعلی که به آنها نسبت داده می‌شود، مشهود است؛ البته تفاوت هایی بین مکه و بکه در روایات بیان شده است از جمله اینکه نقل است از امام صادق علیه السلام که مکان کعبه، بکه و کل شهر، مکه است. (علل الشرایع / باب 137 / حدیث3).

 

نکته قابل توجه اینکه اولین واقعه ای که در این سرزمین اتفاق افتاده است نیز به مسئله گریه و زاری و انابه ارتباط دارد؛ زیرا در ماجرای حضرت آدم علیه السلام و توبه ایشان، می‌بینیم که داستان توبه ایشان نیز در همین سرزمین صورت پذیرفته است، از امام صادق علیه السلام منقول است: «… خدای تبارک و تعالی مرا (جبرئیل علیه السلام) به سوی تو فرستاد تا مناسکی که با آنها می‌خواهد توبه تو (حضرت آدم علیه السلام) را بپذیرد ‏به تو بیاموزم. و بعد جبرئیل دست آدم را گرفت و او را آورد تا به خانه کعبه رسید…» (علل الشرایع / باب 142 / حدیث 1) توبه نیز از جمله اعمال و مواردی است که همراه با گریه و زاری و در واقع صدای بلند و انابه است.

 

منبع:سایت حج






کودکان دو دستهاند:

الف - «مُمیِّز»

مُمیِّز کودکى است که خوب و بد را تشخیص مىدهد و خودش مىتواند اعمال را به طور صحیح انجام دهد.

کودک مُمیِّز ، خودش مُحرم مىشود و اعمال را بجا مىآورد، و در مواردى که خودش نتواند انجام دهد، سرپرست وى (مثلاً پدر) او را در انجام اعمال یارى مىدهد.

کودک محرم مُمیِّز
کودک محرم مُمیِّز

ب - «غیر مُمیِّز»

غیر مُمیِّز کودکی است که به آن حدّ نرسیده است. یعنی خوب و بد را تشخیص نمی دهد و خودش نمی تواند اعمال را به طور صحیح بجا آورد .

کیفیت اعمال کودک غیر مُمیِّز

  • احرام: سرپرست وى لباس احرام بر او مىپوشاند و از طرف او نیّت احرام مىکند.
  • تلبیه :‌ اگر مىتواند لبیّکها را بطور صحیح پاسخ دهد، برایش مىگوید تا او هم بگوید، و اگر نه خودش از طرف او «لبیکها» را مىگوید.
  • طواف: باید او را طواف دهد، اگر کودک بتواند، باید خودش راه برود، وگرنه او را حمل کرده و طواف مىدهند.
  • نماز طواف: سرپرست وى او را به انجام نماز وادار کند و اگر خودش نمىتواند بخواند نماز را از طرف او بجا مىآورد.
  • سعى: مانند طواف او را به سعى مىبرند.
  • تقصیر: قدرى از مو یا ناخن او را کوتاه مىکنند.
  • او را براى وقوف، به عرفات و مشعر مىبرند، و سرپرست کودک از طرف او نیّت وقوف مىکند.
  • در روز عید قربان، اگر خودش نمى تواند رمى جمره کند، سرپرستوىرمىجمرهعقبهوقربانىرااز طرفاوانجام مىدهد.
  • سپس سر او را مىتراشد و اگر سال اوّل او نباشد مىتواند سر او را بتراشد یا تقصیر کند.
  • در شبهاى 11 و 12 ذى حجه، کودک نیز باید در منى باشد و سرپرست وى از طرف او نیت بیتوته کند.
  • در روزهاى 11 و 12 ذىحجه، سرپرست وى، او را به انجام رمى وادار کند و اگر خودش نمىتواند رمى کند به نیّت او رمى جمرات را برایش انجام دهد.
  • پس از برگشت به مکه، سایر اعمال را مانند اعمال عمره بجا آورند.

چند مسأله:

1 ـ محرم کردن طفل و بردن او براى اعمال عمره و حج، مستحب است و واجب نمىباشد. بنابراین، افرادى که کودکان خود را براى زیارت همراه مىبرند، اگر بخواهند آنها را مُحرم کنند، باید کمال دقت را داشته باشند تا تمامى اعمالشان به طور صحیح انجام شود و با ناقص بودن اعمال، مشکلى براى آنها پیش نیاید.

2 ـ کودکى که براى عمره یا حج محرم شده است، باید طواف و نماز آن را با طهارت انجام دهد. بنابراین اگر کودک
ممیّز است و مىتواند بطور صحیح وضو بگیرد، خودش وضو بگیرد وگرنه باید وضو را به او یاد دهند تا وضو بگیرد و اگر نمىتواند خودش وضو بگیرد باید او را وضو دهند یا او را در وضو کمک کنند.

3 ـ کودکى که براى حج یا عمره مفرده محرم شده است، باید طواف نساء و نماز آن را نیز بجا آورد، و چنانچه انجام ندهد، نمىتواند ازدواج کند.

4 ـ پسربچه یا مردى که خَتنه نشده است، طوافش صحیح نیست، بنابراین بر اولیاء کودکان است که پسر بچه ختنه نشده را محرم نکنند. هر چند غیر ممیّز باشد.

5 ـ سرپرست طفل، باید در مدّت احرام، او را از کارهائى که بر مُحرم حرام است، باز دارد ولى زیر سایه رفتن که بر مردان مُحرم حرام است بر پسر بچهها جایز است.

6 ـ در حال طواف و سعى شرایط این اعمال باید مراعات شود، مثلا در حال طواف باید بدن و لباس کودک پاک باشد و شانه چپ او به طرف کعبه باشد و در حال طواف و سعى بیدار باشد. لذا توصیه مىشود کسانى که نمىتوانند نظارت کامل بر اعمال کودک داشته باشند، آن عزیزان را محرم نکنند.


(1) -تمتّع: در لغت به معناى لذت بردن، بهرهمند شدن مىباشد و در اینجا نام نوعى از عمره و حج است، و بدان جهت این نوع از عمره وحج را «تمتّع» نامیدهاند که در مدتى که انسان از احرام عمره خارج مىشود تا زمانى که بار دیگر براى حج محرم مىشود، لذتهایى که زن از شوهر خود و مرد از همسر خود مىبرد جایز مىباشد.
(2) -تقصیر: کوتاه کردن و در اصطلاح فقه به معنى کوتاه کردن بخشى از مو یا ناخن است که یکى از اعمال عمره و حج مىباشد.
(3) -میقات: مکانى است که براى احرام معیّن شده است و عبارت است از: مسجد شجره، جُحفه، وادى عقیق (ذات عرق)، قرن المنازل و یلملم .
(4) -مقام ابراهیم: سنگى است که حضرت ابراهیم «ع» در هنگام ساختن کعبه زیر پاى خود مىگذاشته و اثر پاى آن حضرت بر سنگ مانده است و اکنون در مسجد الحرام نزدیک کعبه در محفظهاى بلورین نگهدارى مىشود.
(5) -صفا و مروه نام دو کوه کوچک در کنار مسجد الحرام است که امروزه بخش عمدهاى از این دو کوه برداشته شده و بین آنها راهرو سرپوشیدهاى ساخته اند.





اثرات آشتی نکردن با بستگان برای رفتن به حج چیست؟
رفتن به حج،آشتی نکردن،اعمال حج


اگر کسی با برادرش قهر باشد و عازم خانه خدا هم باشد حکم حج او چگونه خواهد بود؟

پاسخ:
هر چند مسأله قهر و آشتی به صحت و بطلان حج شما دخلی ندارد اما به هر حال با توجه به این همه سفارشی که در اسلام در مسأله قهر نکردن و صله ارحام آمده و این که شما به دیاری خواهید رفت که جلوه گاه رحمت و عطوفت الهی است و جهت جلب رضایت خداوند به آنجا سفر می کنید و طلب عفو و بخشش و گذشت از او دارید چگونه نمی خواهید از برادر خود (بحق یا به ناحق) گذشت کنید و اتفاقاً این مسأله بهترین فرصت و بهانه جهت خاتمه دادن به این گونه مسائل شیطانی است که شاید با از دست رفتن آن دیگر چنین فرصتی پیش نیاید و از آن طرف هم شاید برادر شما منتظر چنین فرصتی جهت جبران کدورتهای گذشته برآید و شما با این کار یعنی با خوبی و گذشت او را شرمنده گذشته نموده و شیطان را هم رو سیاه می کنید و این را هم بدانید که رضایت دیگران خصوصاً پدر و مادر و اقرباء در کسب فیض در حرمین شریفین و انقلاب روحی و بدست آوردن حالات روحانی و تضرع و زاری در اماکن مقدسه و همه مکانها بسیار مؤثر و اثرش غیر قابل انکار است.

استاد انصاریان





مستحبات احرام،مستحبات

قبل از احرام

1 ـ از اول ماه ذىالقعده و اگر از این تاریخ نتوانست، از اول ذىالحجه، موى سر و رویش را کوتاه نکند.

2 ـ پیش از احرام، بدن خود را پاکیزه کند و ناخن و شارب خود را بگیرد.

3 ـ پیش از احرام، در میقات غسل احرام کند.

هنگام احـرام

1 ـ در صورت امکان، پس از نماز ظهر مُحرم شود واگر امکان ندارد، پس از نماز واجب دیگر، و اگر آن هم ممکن نیست، پس از شش(1)یا دو رکعت نماز مستحبّى، و در رکعت اوّل پس از حمد، سوره توحید، و در رکعت دوّم سوره جحد {قُل یا أیُّها الکافِروُن} را بخواند، و شش رکعت افضل است.

2 ـ پس از نماز، حمد و ثناى الهى را بجا آورد و بر پیغمبر و آل او صلوات بفرستد.

3 ـ هنگام پوشیدن دو جامه احرام بگوید:

‏"اَلْحَمْدُ للّهِ الّذِی رَزَقَنِی مَا اُواری بِهِ عَوْرَتی وَ اُؤَدّی فِیْهِ فَرْضِی وَ أعْبُدُ فِیْهِ رَبّی وَ أنْتَهِی فِیْهِ إلى‏ ما أمَرَنِی، اَلْحَمْدُ للّهِ الّذِی ‏قَصَدْتُهُ فَبَلّغَنِی وَ أردتُهُ فَأعانَنِی وَ قَبِلَنِی وَ لَمْ یَقْطَعْ بِی وَ وَجْهَهُ أرَدْتُ فَسَلّمَنِی فَهُوَ حِصْنِی وَ کَهْفِی وَ حِرْزِی وَ ظَهْرِی وَ ‏مَلاذِی وَ رَجائی وَ مَنْجایَ وَ ذُخْرِی وَ عُدّتِی فی شِدّتِی وَ رَخائِی".‏

مستحبّات تَلْـبیَه (لبّیک گفتن)

1 ـ پس از گفتن مقدار واجب تلبیه، مستحب است بگوید:

«لَبَّیْکَ ذَا الْمَعارِج لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ داعیاً إِلى دارِ السَّلامِ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ غَفّارَ الذُّنُوبِ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ أَهْلَ الْتَّلْبِیَةِ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ ذَا الجَلالِ وَ الاِْکْرامِ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ تُبْدِئُ وَ الْمَعادُ إِلَیْکَ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ تَسْتَغنِیْ و یُفْتَقَرُ إِلَیْکَ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ مَرْهُوباً وَ مَرْغُوباً إِلَیْکَ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ إِلهَ الْحَقِّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ ذَا النَّعْماءِ وَ الْفَضْلِ الْحَسَنِ الْجَمِیلِ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ کَشَّافَ الْکُرَبِ الْعِظامِ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدَیْکَ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ یا کَرِیمُ لَبَّیْکَ».

2 ـ تلبیهها را در حال احرام تکرار کند به خصوص در این موارد:

* وقت برخاستن از خواب.

* بعد از هرنماز واجب و مستحب.

* وقت رسیدن به شخص سواره.

* هنگام بالا رفتن از تلّ یا سرازیر شدن از آن.

* وقت سوار شدن یا پیاده شدن.

* آخــر شـب.

* هنگام سحـر.

«قطع تلبیه»

کسى که براى عمره تمتّع محرم شده است، وقتى که خانههاى مکّه پیدا شد بنابر احتیاط واجب، تلبیه را قطع کرده و نباید لبیک بگوید.

این نمازها، دور رکعتى خوانده مىشود، با نیت نمازِ قبل ازاحرام.






مکه بخواهیم یا کربلا

هر چی از خدا بخواهیم همونو بهمون میده، یه روز بهم خبر دادن که کربلا قسمتت شده برو برا ثبت نام ،گذرنامه رو برداشتم و رفتم ثبت نام کردم وقتی خونه اومدم گفتم کاش مکه قسمتم میشد اون سال مشکلی پیش اومد و کربلا جور نشد برم ولی مکه قسمت شدرفتم از اون سال به بعد دو بار دیگه برا کربلا ثبت نام کردم ولی باز به یک نحوی بهم خورد، آدم باید تو دعا کردن خیلی حواسش جمع باشه، هر چی بخوایم بهمون میدن حالا من موندم و آرزوی کربلا....






یکى از اصحاب به امام صادق علیه السلام عرض کرد: فلانى مى گوید: که به شما گفته است نوزده حج و نوزده عمره بجا آورده است ، شما فرموده اید، یک حج و یک عمره دیگر بجا آور تا برایت یک ثواب زیارت قبر حسین بنویسند!! حضرت فرمود: دلت مى خواهد بیست حج و بیست عمره انجام دهى یا با حسین محشور شوى ؟ کدامیک ؟ عرض کردم : مى خواهم با حسین محشور شوم ، حضرت فرمود: پس ‍ اباعبدالله را زیارت کن .

امام صادق علیه السلام فرمود: هر که توان مالى ندارد و نمى تواند حج واجب انجام دهد، برود نزد قبر حسین علیه السلام و عرفه نزد حضرت باشد، از حج او کفایت مى کند، سپس حضرت فرمود: من نمى گویم که از حج واجب بى نیاز است ، مگر براى تنگدست ، اما کسى که توان مالى دارد وقتى حج واجب را انجام داد و خواست ، حج یا عمره مستحبى انجام دهد و مشاغل دنیوى یا مانع دیگرى بود، اگر نزد حسین رود در روز عرفه ، این از حج او کفایت مى کند، و خداوند چند برابر براى او اضافه مى کند، راوى از حضرت پرسید: زیارت امام حسین معادل چند حج و چند عمره است ؟ حضرت فرمود: به شمارش در نیاید، گفتم : صدتا؟ حضرت فرمود: چه کسى مى تواند شمارش کند؟ گفتم : هزار تا؟ حضرت فرمود: و بیشتر! سپس فرمود: ان تعدوا نعمة الله لا تحصوها، اگر (بخواهى ) نعمت خدا را بشمرید، نمى توانید شمارش کنید.

توجّه ابى عبداللّه علیه السّلام به جانب مکّه معظّمه (1)توجّه ابى عبداللّه علیه السّلام به جانب مکّه معظّمه (1)توجّه ابى عبداللّه علیه السّلام به جانب مکّه معظّمه (1)






بیتوته در مِنا

(دوازدهمین عمل از اعمال حج)

یکى دیگر از واجبات حج، بیتوته (ماندن در شب) در مِناست.

1 ـ تمام حجاج، چه آنها که براى اعمال بعد از منا به مکّه رفته اند و چه آنها که به مکه نرفته اند و در مِنا مانده اند، باید شب یازدهم ذى حجه و شب دوازدهم را از غروب آفتاب تا نیمه شب، با قصد قربت در منا باشند، بنابر این آنها که به مکّه رفته اند باید قبل از غروب به منا برگردند.

2 ـ بر این افراد ماندن در منا واجب نیست:

* بیماران و پرستاران آنها و دیگر کسانى که ماندن در آنجا برایشان مشقّت داشته باشد.

* کسانى که در مکّه تمام شب از اوّل آن تا صبح به عبادت خدا مشغول باشند و کار دیگرى بجز کارهاى ضرورى نکنند.

* کسانى که ترس آن دارند اگر در منا بمانند اموالى از آنها در مکّه از بین برود.

3 ـ کسى که بیتوته در منا را ترک کند، باید براى هر شب یک گوسفند قربانى کند، امّا بر کسى که تمام شب را در مکّه به عبادت مشغول بوده، کفّاره واجب نیست.

سرزمین منا   سرزمین منا
سرزمین منا   سرزمین منا

 

رمى جمرات سه گانه

(سیزدهمین عمل از اعمال حج)

 

نقشه جمرات سه گانه
نقشه جمرات سه گانه

 

* در روز یازدهم و دوازدهم ذى حجه حجّاج باید به هریک از سه ستون هفت عدد سنگ بزنند.

* وقت رمى: از طلوع آفتاب تا غروب است. (چه در روز عید یا در این ایام).

رمى در شب جایز نیست (مگر کسى که عذر داشته باشد و نتواند در روز رمى کند)(1) و اگر مثلاً روز یازدهم، رمى را ترک کرد، باید فرداى آن روز قبل از رمى همان روز، رمى روز گذشته را قضا کند.

* کیفیت رمى: همانگونه که در رمى جمره عقبه بیان شد.

* ترتیب رمى: ابتدا باید به جمره اولى سنگ زد و سپس به وسطى و بعد از آن به جمره عقبه.

در روز دوازدهم ذى حجه، بعد از ظهر شرعى حجاج مى توانند از مِنا خارج شوند، ولى چنانچه کسى آن روز از مِنا نرود تا آفتاب غروب کند، باید شب سیزدهم را نیز در منا بماند و روز سیزدهم جمرات سه گانه را رمى کند.

 

رمی جمرات   رمی جمرات
رمی جمرات   رمی جمرات

 


(1) - بانوان نیز، در شب دهم مى توانند رمى جمره عقبه که از اعمال روز عید است انجام دهند ولى رمى جمرات روزهاى یازدهم و دوازدهم را بدون عذر نمى توانند در شب انجام دهند.



صفحات :   
|<  1  2  3  4  5  >  |